زنان به عنوان نيمي از جامعۀ انساني، در دوران معاصر نقش مهمي در تحولات اجتماعي و فرهنگي دارند و حضور پررنگ آنها در اجتماع نيز در بسياري از داستان ها انعكاس يافته است. در اين مقاله، با رويكرد پديدارشناسي توصيفي تلاش بر اين است كه به بررسي چهار گروه از زنان يعني زنان سنت گ چکیده کامل
زنان به عنوان نيمي از جامعۀ انساني، در دوران معاصر نقش مهمي در تحولات اجتماعي و فرهنگي دارند و حضور پررنگ آنها در اجتماع نيز در بسياري از داستان ها انعكاس يافته است. در اين مقاله، با رويكرد پديدارشناسي توصيفي تلاش بر اين است كه به بررسي چهار گروه از زنان يعني زنان سنت گرا، طرفدار فرهنگ ايراني، غرب گرا و زنان سرگردان در پنج رمان معاصر پرداخته شود. در اين داستانها معمولاً زنان سنتي، زناني هستند كه به كارهاي درون خانه ميپردازند و دغدغه هاي آنها همان مسائل درون خانه است. زنان طرفدار فرهنگ ايراني، زناني اند كه از حيطۀ خانه بيرون آمده اند، به فعاليت هاي اجتماعي و سياسي مي پردازند و دفاع از آرمان ها و آموزه هاي فرهنگ ايراني را وظيفۀ خود مي دانند. گروهي ديگر، زنان غرب گرا هستند كه به اظهار نظر دربارۀ مسائل كشور ميپردازند، از فرهنگ غرب حمايت مي كنند، خواهان اصلاحات اساسي در وضعيت زن ايراني هستند و به وضع موجود معترض اند. زنان سرگردان، نه مانند زنان غرب گرا شيفتۀ فرهنگ غرب هستند و نه مانند زنان سنتي و طرفدار فرهنگ ايراني، فرهنگ بومي را پذيرفته اند؛ بلكه در بين اين دو فرهنگ سرگردان هستند.
پرونده مقاله
شعر زنان عرصة بیان احساسات و عواطف آنان است. عاطفة مادری، اصیلترین عاطفة زنانه است که در شعر زنان و مردان همواره نمود داشته است. در دورة معاصر با گسترش شعر زنان، تصاویر مادرانه نیز با قلم خود آنان ترسیم شده است. هدف از نگارش این مقاله بررسی مضامین مادرانه در شعر چند شا چکیده کامل
شعر زنان عرصة بیان احساسات و عواطف آنان است. عاطفة مادری، اصیلترین عاطفة زنانه است که در شعر زنان و مردان همواره نمود داشته است. در دورة معاصر با گسترش شعر زنان، تصاویر مادرانه نیز با قلم خود آنان ترسیم شده است. هدف از نگارش این مقاله بررسی مضامین مادرانه در شعر چند شاعر زن مطرح (ژاله قائم مقامی، پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی) از دورة مشروطه تا کنون است و به بررسی این نکته میپردازد که با ورود تفکر مدرن و گرایش به فردگرایی، احساس جدایی میان مادر و کودک چگونه در شعر این شاعران نمود یافته است. همچنین به بررسی این مطلب میپردازد که مضامین مادرانه در شعر این شاعران چه فراز و فرودی داشته و چگونه تبیین یافته است؟ گرچه عاطفة مادرانه همواره یکسان است، توجه به این نکته ضروری است که حوادث و پیشامدهای زندگی شاعر و اعتقادات و جهانبینی او، همچنین تحولات اجتماعی عصر و زمانة شاعر نیز در بروز نوع خاصی از مضامین موثر است. بررسیهای انجام شده در این پژوهش نشان میدهد که چهار محور بیان احساسات کودکان و مادران، گفتگوی مادر وکودک، آموزشهای مادرانه و دیدگاه مادرانه نسبت به کل هستی از اصلیترین مضامین مادرانه در شعر این شاعران است. در این مقاله ضمن بررسی مضامین مادرانه در شعر هر یک از شاعران، سیر تحولی این مضمون را نیز با توجه به عصر و دورة هر شاعر پی میگیریم.
پرونده مقاله
در تاریخ ادبی ایران، نمونههای شعری باقی مانده از زنان بسیار بیشتر از نوشتههای منثور آنان است. تا پیش از دورهي ناصری، معدود نوشتههای نثر زنان در رسالات فقهی و ادعیه و اوراد خلاصه میشود. از دورهي ناصرالدین شاه، تعدادی نامه از زنان درباری، دو سفرنامه و یک رسالهي انت چکیده کامل
در تاریخ ادبی ایران، نمونههای شعری باقی مانده از زنان بسیار بیشتر از نوشتههای منثور آنان است. تا پیش از دورهي ناصری، معدود نوشتههای نثر زنان در رسالات فقهی و ادعیه و اوراد خلاصه میشود. از دورهي ناصرالدین شاه، تعدادی نامه از زنان درباری، دو سفرنامه و یک رسالهي انتقادی – اجتماعی به جا مانده است. شیوهي نگارش این متون بیانگر این واقعیت است که زنان آن دوره با قالب رسمی نگارش مکتوب فاصلهي زیادی داشتهاند. این نوشتهها در حوزهای زنانه و خصوصی به تحریر درآمده است و زبان آن، زبانی گفتاری است.
در دورهي مشروطه، به موازات حضور زنان در اجتماع، شاهد حضور جدیتر آنان در عرصهي نثر هستیم. درج نامههای زنان در روزنامههای این دوره و انتشار نشریات ویژهي زنان، جایی در فضای نوشتاری برای آنان گشود و زبان زنان وارد حوزهي عمومي شد و پالایش یافت. بیپروایی و صراحتی که تحت تأثیر فضا و محیط مانوس زنانه و ادبیات گفتاری در میان آنان وجود داشت، جای خود را به عفت کلام و پاکسازی زبان از لغاتی داد که در فضای عمومی جایگاه مطلوبی نداشت.
به این ترتیب کلامی پیراسته، پرده پوشیده و تربیت یافته شکل گرفت که از فرهنگ حاکم و رایج پیروی میكرد و نگاشتههای زنان از حوزهي خصوصی زنانه به حوزهي عمومی اجتماع راه یافت. لذا میتوان گفت حضور زن در اجتماع با گذار از ادبیات گفتاری به ادبیات نوشتاری و حضور در فرهنگ مکتوب مصادف گشت.
پرونده مقاله
در دهههای اخیر، روند مهاجرت ایرانیان و به ویژه نویسندگان و نشر آثار مهاجران شکل ویژه ای یافته است. حضورِ نویسندگان و شعرا در خارج از کشور و تولید متن ادبی، گرایشها، جریانها و رویکردهای ادبی خاصی را در بیرون از مرزهای کشور پدید آورده است. آثارِ ادبی برونمرزی با عنايت چکیده کامل
در دهههای اخیر، روند مهاجرت ایرانیان و به ویژه نویسندگان و نشر آثار مهاجران شکل ویژه ای یافته است. حضورِ نویسندگان و شعرا در خارج از کشور و تولید متن ادبی، گرایشها، جریانها و رویکردهای ادبی خاصی را در بیرون از مرزهای کشور پدید آورده است. آثارِ ادبی برونمرزی با عنايت به شاخصهها و ویژگیهايي که برخی از منتقدان برشمردهاند، تعابير متفاوتي دارد. مسئله نویسنده و چگونگیِ رفتن یا زمان بودن او در خارج از کشور و محتوای اثر او از دلالت های مهمی تلقی می شود تا کاری ذیلِ عنوان خاصی تعریف و طبقه بندی گردد. همچنین داستان نویسی برنمرزی در جریانهای مشخصی قابل دستهبندی است. در مقاله حاضر داستاننویسی مهاجرت ایرانی، در قالب جریانهای عمده سیاستمحور، هویتمحور و داستاننویسی زنان تحلیل شده است. داستان نویسی سیاسی در دهه 60 و تا اواسط دهه 70 پربسامدترین جریان است. این جریان زیر سایه گروهها و فعالیتهای سیاسی پدید میآید و به مسئله انقلاب و مسائل پیرامون آن توجه میکند. از نیمه دهه 70 به بعد جریان هویتاندیش غلبه مییابد. در این جریان مضامینی نظیر تفاوتهای سرزمین مادری و سرزمین دیگری و نحوه مواجهه مهاجران با دنیای جدید در قالب روایتهای هویتاندیش برجسته میشود. نویسندگان زن نیز در مهاجرت بسیار بودهاند و در حوزه داستان، با نگاهی زنانه به روایت زندگی زنان مهاجر و مسائل آنها پرداختهاند. در داستاننویسی زنان نحوه مواجهه زن با دنیای جدید و نیز مسائل آنها در جامعه ایران از موضوعات عمده روایتهاست.
پرونده مقاله
نقد کهن الگویی که بر پایۀ نظریّه های «کارل گوستاو یونگ» پایهگذاری شده است، کهنالگوها را در متنهای ادبی میکاود و نقشها، کارکردها و دگردیسی آنها را تبیین میکند. از جمله کهنالگوهایی که یونگ در آثارش برمیشمرد، میتوان به چهار کهنالگوی زنانه اشاره کرد که به صورت نقش چکیده کامل
نقد کهن الگویی که بر پایۀ نظریّه های «کارل گوستاو یونگ» پایهگذاری شده است، کهنالگوها را در متنهای ادبی میکاود و نقشها، کارکردها و دگردیسی آنها را تبیین میکند. از جمله کهنالگوهایی که یونگ در آثارش برمیشمرد، میتوان به چهار کهنالگوی زنانه اشاره کرد که به صورت نقشهایی زنانه در زندگی آنان نمود مییابد. این چهار نقش عبارتند از: نقش مادر، همسر، مدونا و نقش آمازون. این نقشها در ارتباط با سایرین، محیط و فرهنگ حاکم بر محیط زندگی در رفتارهای زنان ظهور مییابد. با بررسی آثار ادبی زنان میتوان چگونگی و میزان حضور این نقشها را مشاهده کرد. رماننویسان زن غربی و ایرانی به فراخور محیط، فرهنگ و هنجارهای اجتماعی به این نقشها پرداختهاند. در پژوهش حاضر به بررسی میزان نمود این نقشهای زنانه و بررسی مقایسهای آنها در رمان های «چراغ ها را من خاموش می کنم» و «عادت می کنیم» از زویا پیرزاد و «خانم دالوی» و «به سوی فانوس دریایی» از ویرجینیا وولف پرداخته شده است. نتیجۀ اجمالی پژوهش نشان میدهد که نقشهای زنانهای که بر اساس کهنالگوهای یونگ تبیین شدهاند، در پیرزاد و وولف یکسان به کار گرفته نشده است. وولف به عنوان رماننویس غربی به نقشهای مادر و همسر به صورتی متعادلتر پرداخته است. در «به سوی فانوس دریایی» نقش مدونا حضور پررنگی دارد و در عوض در «خانم دالوی» آمازون توانسته است با قدرت کافی به نمایش خود بپردازد. در نوع پرداختن به این نقشها، نگرش فمینیستی وولف بیتأثیر نبوده است. از این رو خصلت جنگندگی، کنشگری و استقلال زنان وولف بارزتر است. در آثار پیرزاد، نقش مادر را با رویکردی فداکارانه و نقش همسر را محافظهکارانه مشاهده میکنیم. وی برای نقش مدونا، جایگاه ویژهای در نظر گرفته است و نقش آمازون را در چارچوب فرهنگ سنتی شرقی و به صورتی گام به گام و کمرنگ وارد آثارش کرده است.
پرونده مقاله
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، داستاننویسی زنان گسترش یافته است. هم بر تعداد نویسندگان زن افزوده شده و هم مضامین داستانهای آنها تنوع بسیاری پیدا کرده است. فضای سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب نیز زمینه گسترش و تنوع داستاننویسی زنان را فراهم کرده است. در اغلب آنچه زنان نوشت چکیده کامل
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، داستاننویسی زنان گسترش یافته است. هم بر تعداد نویسندگان زن افزوده شده و هم مضامین داستانهای آنها تنوع بسیاری پیدا کرده است. فضای سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب نیز زمینه گسترش و تنوع داستاننویسی زنان را فراهم کرده است. در اغلب آنچه زنان نوشتهاند، محوریت داستان و شخصیتها بر مسئله زنان قرار گرفته است. برخی از زنان در داستانهایشان در جستوجوی خویشتن زنانه خویش اند و این هویت یابی را از منظر روایتهای زنانه بازتاب دادهاند؛ این بخش از آثار زنان به روایت های زنانه که توصیف دنیای زنانه (از بُعد هویتی، عاطفی، جنسیتی و ...) است، می پردازد. بخشی از آثار زنان به بازتاب مسائل سیاسی و اجتماعی زمانه میپردازد، در این داستانها نیز عموماً نقش زنان در سیاست و اجتماع نشان داده میشود، اغلب این داستانها به نقش زنان در انقلاب و نیز جنگ اشاره دارند. برخی از نویسندگان زن نیز برای مخاطبانی که عموماً در میان زنان هستند، روایتهایی عامهپسند از زندگی و جامعه به دست میدهند. تعداد دیگری از زنان، راوی تقابل سنت و تجدد هستند، گاهی به هواخواهی از سنت برمی خیزند و گاهی در برابر سنت ها و باورهای حاکم دست به اعتراض می زنند. مسئله این پژوهش شناخت و معرفی جریانهای داستاننویسی زنان در سالهای پس از انقلاب است. برای همین بر مبنای الگویی جریانشناختی چند جریان از داستان نویسی زنان را دستهبندی و معرفی میکند. برای تفکیک و شناخت جریانها سه عامل در نظر بوده است: نخست، زمینۀ سیاسی و اجتماعی پیدایش جریان معرفی میگردد، سپس کانونهای پشتیبان جریان نشان داده میشود و در آخر به آغازگران و تداوم دهندگان جریان پرداخته می شود.
پرونده مقاله
مدرنیته و انسانگرایی مدرن، نقش بسیار مهمی در تحولات ذهنی زن ایرانی داشته است. یکی از منابعی که تغییرات و تحولات ناشی از مدرنیته و انسانگرایی مدرن را بازنمایی کرده، رمان فارسی است. این مقاله درصدد است تا با بررسی رمانهای منتخب فارسی در سه بازۀ زمانی ـ از سال 1300ه.ش ت چکیده کامل
مدرنیته و انسانگرایی مدرن، نقش بسیار مهمی در تحولات ذهنی زن ایرانی داشته است. یکی از منابعی که تغییرات و تحولات ناشی از مدرنیته و انسانگرایی مدرن را بازنمایی کرده، رمان فارسی است. این مقاله درصدد است تا با بررسی رمانهای منتخب فارسی در سه بازۀ زمانی ـ از سال 1300ه.ش تا 1320ه.ش، از 1320ه.ش تا 1345ه.ش و از 1345ه.ش تا 1357 ه.ش ـ با تکیه بر نظریه های «آنتونی گیدنز»، تأثیرات انسانگرایی مدرن بر زنان را که در رمان فارسی تصویر شده است، بررسی کند. بررسی انجام شده بیانگر آن است که آنچه نویسندگان به تصویر میکشند، نشان میدهد که در دورۀ اول تحول ناشی از رواج لذتگرایی مدرن نتوانسته است به طور کلی ذهن زنان را از تفکرات وابسته به سنت رها کند. رواج بیش از پیش مؤلفههای مدرنیته در بازۀ زمانی دوم، میدانی گستردهتر از علایق و خواستهای انسانی را برای زنان مهیا کرده است. رواج اندیشههای فمینیستی هرچند نشان از رواج تدبیرگرایی مدرن در این دوران است، تناقضات رفتاری زنان و میزان سطحی بودن این تفکر را در بین آنان نشان میدهد. افراط در پیروی از خواستههای انسانی و غریزی در دورۀ سوم حاکی از جهش تفکر انسانگرایی است. در این دوران، انفعال ناشی از تقدیرگرایی نیز مورد انتقاد نویسندگان بوده است.
پرونده مقاله
بوران در آستانه فروپاشی ساسانیان به پادشاهی رسیده و در شاهنامه به نیکنامی ستوده شده است؛ با اینهمه، فردوسی در آغاز پادشاهی او میگوید: «یکی دختری بود بوران بهنام/چو زن شاه شد کارها گشت خام». این بیت در تناقض با ابیات بعدی است و القا میکند تباهی اوضاع مملکت در آن زمان چکیده کامل
بوران در آستانه فروپاشی ساسانیان به پادشاهی رسیده و در شاهنامه به نیکنامی ستوده شده است؛ با اینهمه، فردوسی در آغاز پادشاهی او میگوید: «یکی دختری بود بوران بهنام/چو زن شاه شد کارها گشت خام». این بیت در تناقض با ابیات بعدی است و القا میکند تباهی اوضاع مملکت در آن زمان، ناشی از پادشاهی این زن بوده است. در پی پاسخ به این سؤال که «از دو سوی تناقض، کدامیک حقیقت دارد» و «علت تناقض یادشده چه میتواند باشد»، نویسنده مقاله، روایت شاهنامه از کشورداری بوران را به محک منابع تاریخی زده است. دادههای تحقیق نشان میدهد هیچ گزارش منفی دربارۀ بوران وجود ندارد و تمام مورخان، مفصلتر از فردوسی، کشورداری وی را به نیکی گزارش کردهاند. پس چرا فردوسی چنین سروده است؟ نویسنده، با طرح احتمالاتی، به این نتیجه رسیده است که بیت مزبور نه در ارتباط با چگونگی کشورداری بوران، بلکه ناشی از التزام فردوسی به پیشفرضهایی بوده که در سایه باورهای دینی روزگار وی شکل گرفته بود. ردیابی پیشفرضها ما را به این حدیث منسوب به پیامبر (ص) میرساند: «قومی که زمام امور خود را به دست زنی بسپارد، هرگز رستگار نمیشود». اسناد حدیث، اعتبار آن را تأیید نمیکند و حدیث در منابع متقدم شیعی هم نیامده است؛ اما سایۀ فرهنگی اجتماعی آن در جامعه فردوسی موجب این پیشفرض شده است که اگر زن پادشاه شود، مملکت خراب میشود. پس شاعر در تناقض میان آن حقایق تاریخی و این پیشفرضاجتماعی مانده و نتیجهاش، تناقض در سرودن داستان بوران شده است؛ هرچند کلیت شاهنامه، نگاه منفی به زنان را تأیید نمیکند.
پرونده مقاله
خواندن داستان و رمان یکی از راههای بررسی جامعهشناختی جامعه و آشنایی با مسائل فرهنگی و اجتماعی آن است. یکی از مسائل اجتماعی که در جامعهشناسی بدان توجه شده و در ادبیات نیز محور روایت داستانی قرار گرفته، مسئلۀ زنان است. مسئله این پژوهش جستوجوی هویت زن ایرانی در رمان «و چکیده کامل
خواندن داستان و رمان یکی از راههای بررسی جامعهشناختی جامعه و آشنایی با مسائل فرهنگی و اجتماعی آن است. یکی از مسائل اجتماعی که در جامعهشناسی بدان توجه شده و در ادبیات نیز محور روایت داستانی قرار گرفته، مسئلۀ زنان است. مسئله این پژوهش جستوجوی هویت زن ایرانی در رمان «ودیگران» و نحوۀ تبیین آن با رویکردی نشانهشناسانه است. شناخت این موضوع در رمانها میتواند اطلاعات بسیاری درباره جامعه و دیدگاههای افراد جامعه به دست دهد؛ یکی از ابزارهایی که میتواند این کار را میسر کند نشانهشناسی اجتماعی است. نشانهشناسی یکی از رویکردهای پژوهشی است که به بررسی نشانهها در جهت درک معانی نهفته در متن میپردازد. در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی نشانههای اجتماعی رمان «ودیگران» اثر محبوبه میرقدیری با استفاده از نشانهشناسی پیر گیرو، زوایای پنهانی از بحران هویت و زیست زنان روشن شود. یافتهها نشان میدهد که هویت مهمترین دغدغه نویسنده است و همچنین شخصیت اصلی رمان (راوی) در مقام همسر دوم یک مرد متأهل، درصدد تبیین ابعادی از هویت خود است. مهمترین نشانههای اجتماعی به کار رفته در رمان، مکان، زبان و نام است. راوی از طریق زبان با اشارات پنهان و آشکار به تجربیات جنسیتی زنانه مانند تجربۀ بلوغ، مادری، سقط جنین و... زیست جنسی زنان را بازمینمایاند. همچنین میرقدیری از طریق رمزگانهای آداب معاشرت (آداب و رسوم)، نظم گفتمانی مردسالار را به خوبی نمایانده و بدان به صورت ضمنی اعتراض کرده است.
پرونده مقاله